امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

امیرعلی، زندگی مامان و بابا

واااای از دست این امیرعلی

سلام عزیزدل مامان این روزا حسابی تنبل شدم و با اینکه کلی حرف دارم واسه گفتن حس نوشتنم نمیاد. ببخشید دیگه مامان تنبل داشتن این چیزا رو هم داره. بعد از کلی تاخیر پنج ماهگیت مبارک بزرگ مرد کوچک من چند روز پیش برای اولین بار تونستی با روروئک حرکت کنی، نمی دونی دوتایی چه ذوقی کرده بودیم. من واست دست می زدم و تشویقت می کردم، تو هم هی می خندیدی و زور می زدی تا حرکت کنی.ولی وقتی تو اینترنت درباره مضرات روروئک خوندم دیگه دلم نیومد ازش استفاده کنیم.شرمنده مامانی می دونم خیلی دوست داری روروئک سواری کنی ولی بخاطر خودت مجبورم ممنوعش کنم. خیلی آب دهان میریزی(گلاب به روی همگی) فکر کنم دیگه کم کم می خوای دندون دار بشی. یاد گرفتی می تونی دمر ...
29 خرداد 1391

دختر کوچولوی مامان

سلام عسلم کلی حرف دارم واسه گفتن ولی از اونجایی که الان ساعت ٢ نصفه شبه و چشمم به زور بازمونده فعلا فقط چندتا عکس ازت میذارم تا فردا بیام و برات بنویسم بی نهایت دوستت دارم گرچه گاهی اوقات از دستت حسابی دیوونه میشم ... موبایل بیچاره ام هم از دستت شاکیه آخه همیشه عصبانیتم رو سر اون بیچاره خالی می کنم و محکم پرتش می کنم !!!!! تو از این کارها یاد نگیریا... فدات بشم الهی   ...
28 خرداد 1391

امیرعلی شکموتر از همیشه

دستای کوچولوت، اسباب بازیهات و هرچیزی که به دستت برسه از دستت در امان نیست و میخوای بخوریش. وحالا یه خوراکی جدید پیدا کردی... داری همه ی سعیتو میکنی... و بالاخره موفق میشی... نوش جونت پسرم... اینم یه چند تا عکس جدید از خپلی مامان: امیرعلی کنجکاو... امیرعلی آش خور میشود...امیرعلی و دایی حمید آش خورش...  تازه از حموم اومدی... دیوونه وار عاشقتم پسرم... ...
13 خرداد 1391

فسقلی مامان

سلام فسقلی نازنین مامان _ بالاخره فهمیدم گریه هات بعد از خوردن غذای کمکی به خاطر حساسیتت به عسل بوده! فدای اون معده و روده ی حساست بشم. حالا چند روزیه که دوباره بهت حریره بادام میدم البته بدون عسل. هرچی باشه دیگه ٤ ماه و نیمه شدی. _ چند وقته خنده های صدادار میکنی. الهی فدات بشم که دلم ضعف میره موقع شنیدن صدای خنده هات. _ خیلی خیلی پسر خوبی شدی و دیگه از اون گریه ها خبری نیست. فقط موقع خوابت اگه یه جایی باشیم که گهواره نباشه اینقدر گریه میکنی تا بریم خونه خودمون یا خونه ماماحاجی. تو گهواره و باصدای لالایی خودم یا آهنگ زود زود خوابت میبره. _ بعضی وقتا که خیلی حوصله ات سر میره میزارمت توی روروئک و دور خونه می چرخونمت، پاهات به زور ...
2 خرداد 1391
1